جادوی عشق 31
جمعه 20 آذر 1394
11:26شوسکه
نابود شدم خشم تمام وجودم رو گرفت
-نرو!!!
-منظورت چیه؟؟؟؟
سایو:خودت درک کن!!!
بعد رفت!!!!
{اینهیه}
-بخشکی شانس
ایجی:بابات فکر همه چی رو کرده بلند شو باید بریم
-کجا؟؟
ایجی:خونه پسر شجاع بلند شد دیه
دستم رو کشید منو برد تو ماشین
ایجی:میریم خونه ی خودمون جایی که هیچ کسش از وجودش اگاه نیست
من چیزی نگفتم چون بهش اعتماد داشتم
ایجی:رسیدیم
-هوم
وای خونه که نبود کاخ بود
ایجی رفت درشو واکر
ایجی:بفرمایید اولیا حضرت
رفتم تو
-هووووووووووووووووووووو(سوت)
ایجی کوتش رو پرت کرد رو مبل من برداشتم تاش کردم
ایجی:گرسنت نیست!!؟؟؟؟
0نه باو من فقط خوابم میاد
که صدای قاقور شیکمم در اومد
ایجی:مشخصه من برم یک شامی چیزی دست وپا کنم
-باشه
ایجی:تو هم برو یکی از این اتاقا ولباسات رو عوض کن
رفتم طبقه بالا
در یک اتاقی رو واکردم
کلید برقشو زدم
وای
شبیه اتاق قبلیمه
رفتم سراغ کمد لباسا به به خوبه
پر لباس بود لباسام رو عوض کردم ورفتم روی تخت دراز کشیم
حسابی خسته بودم
ایجی اومد تو اتاق
ایجی:عزیزم بیداری؟؟؟
-اره
ایجی:بیا پایین شام حاضره
-اومدم
رفتم پایین اوه چه میزی چیده بود
حاضرم شرط ببندم اشپزی ایجی از اشپزی من بهتره خخخخخخخ من نیمرو هم بلند نیستم بپزم
نشستم سر میز
ایجی برام لقمه گرفت
احساس کردم سرخ شدم
-مرسی!!!
شام مون رو خوردیم بعد من با ایجی ظرفا رو شستم
-شب بخیر
رفتم تو اتاقم که یک هو در واشد وای ایجی اومد تو
-چی!!!!
ایجی در اتاق رو بست
وای این چش شده چرا درو بست ایجی یک بلخند شیطانی زد
ورفت اون ور شروع کرد لباساشو در اوردن
من روم رو برگندوندم
-وای خاک عالم
یعنی میخواد چی کار کنه؟؟؟!!!
خدایا به دادم برس
ایجی:بیا بگیر بخواب
من برنگشتم
-نه مرسی
ایجی:وا چرا روتو کردی به دیوار میگم بیا بخوابیم
-نه باو من خوابم نمیاد میخوام برم رو کاناپه بخوابم
ایجی:لوس میکنی خودتو
چقدر پرویه پسره گستاخ
داشتم میرفتم بیرون که دستم رو کشید ومن شوت شدم رو تخت
یکی از چشمام رو باز کردم وای لباس تنشه
-اووف
اون یک شلوارک پوشیده بود بدون پیرهنی چیزی
داشتم از خجالت میمردم
منو محکم بغل کرد ومثل خرس رفت تو خواب
وای خدا
{شوسکه}
اومدم حونه پدر داشت تلفن نی حرف میزد
پدر:بله پس شما فردا میاد
............
پدر:ما منتظرتونیم خدا نگه دار
...........
من بی توجه رفتم
پدر:قبلنا سلام میدادی ادبت کجا رفته؟؟؟
-سلام کی بود؟؟؟؟
پدر:خاستگارای اینهی
-اینهی که نیستش!!
پدر:نیست؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
نظرات شما عزیزان:
پاسخ:سلام خوش اومدی ممنون
پاسخ:سلام خوش اومدی مرسی عزیزم
راسی قسمت یک رو نوشتم برو بخون
پاسخ:ممنون عزیزم منم رفتم بوخونم
یکی هست/تو قلبم/که هر شب/واسه اون می خونم/ و اون خوابه
یا دروغ دوس داشتنی
تو که از اولشم جای من یکی دیگه تو قلبت بود /نگو تو که از من بریدی.نگو حقت بود
یا روزای سخت
بارون صدای احساسه/غم بارون چشاتو می شناسه /تو رو از دست دادم/تو یه لحظه آدم دنیاشو می بازه
ببخشید دخالت کردم اما عاشق آهنگای پاشایی و طرفدار پر و پا قرصش اگه هیچ کدومو نخواستی بگو یه چنتا دیگه بگم
راستی عصر پاییزی هم هست خیلیی به این رمان و وضعیت تو و ایجی می خوره یه جاش میگه
من و تو یه عمره دو تا خط صافیم /شده عادت ما که رویا ببافیم
حالا چرا شبیه چون خطای صاف نمی شکنند و شما هم که اصلا انگار به هم نمی رسین خخخ ایشالله برسین
آهنگ دیگه خواستی بگو
پاسخمیشه کدش رو بدی؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟همون پاییزی
مثلا واسه ایجی بابک جهانبخش رو انتخاب کردم
پاسخ:خخخخخخخخخخخخخخخ نگفتی من کدوم رو بزارم زود باش بوگو الان سایتم
پاسخ:الان یک پسر کم عقل پیام داد تو پست اوف برو ببین خوب جوابشو دادم
بخدا هر وقت میرم آهنگاش رو گوش بدم تصویر فوجی میاد تو ذهنم
دیونه شدم به خدا
پاسخ:خهخخخخخخخخخخخخخ من اصلا اهنگ گوش نمیدم
پاسخ:موخام اهنگ مرتضی پاشایی بزارم واسه وب کدوم اهنگشو بزارم من سر رشته ندارم یک اهنگی که به رمان بوخوره
وااااااااااااااااااااااااااااااای من عاشق دوست پیدا کردن هستم خیلی ممنون که افتخار اشنایی بهم دادی دوست عزیز
پاسخ:باشه من روزگار تلخ رو موزارم
واییییی چه عکسه نازه
پاسخوای همه میگن عکس نازه خخخخخخخخخخ ممنونم عزیزم
پاسخ:ارادت دارن
حالا چرا گربه ها رو دور خودش جمع کرده؟؟؟
پاسخ:خخخخخخخخخخخخخخخخ تو بارون رونیمکت نشسته گربه ها هم دوسش دارن اومدن خخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخ
پاسخ مرسی اجی دیشب از یه سایت خارجی گرفتم
پاسخ:امروز اگه وقت شد اخه کنفرانس دینی دارم موخام از معلم بهتر درس بدم
راستی عالی بود.البته از ایجی انتظار نداشتم.ولی خیلی رمانتیک بود.
پاسخ:نچ نچ توهم از اون فکرا کردی؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟خخخخخخخخخخخ ممنون
پاسخ:خیلی ممنونم خوش حال میشم باهم دوست شیم
پاسخ:چرا میزارم
من اگه زوج داشتم چنان می پوکوندم طرف رو که با تختش یکی شه بعععععللللللله اینجوریاس
پاسخ:خخخخخخخخخخخخخخ از اون فکرا!!!!!!!!!!خوب یکی شب در اتاق رو قفل کنه بعد لباساشو در بیاره چه فکری موکونی؟؟؟؟؟؟؟؟خوب من ترجیح دادم برم روکاناپه بخوابم این خیلیه
پاسخ:من خوشم میاد از لهجت
پاسخ:باشه عزیزم
پاسخ:نه اجی چرا اینو پرسیدی؟من،برای چی. ازدست اجی گلم باید ناراحت باشم
ایجی الان اینهی آب میشه دیگه زن نداری ها خخخخخخخ
پاسخ:اره من واقعا خجالت کشیدم ویه فکر دیگه میکردم
دمی گرم ابجو
پاسخ:خخخخخخخخخخخخخخخ ممنون عزیزم
پاسخ:ووووووووووووووووی ممنونم
پاسخ:الان میرم عزیزم
پاسخ:نه باو بزار نظراتش حداقل 50تا بشه راستی به وبای جدیدم رفتی؟؟؟؟؟؟؟؟؟
پاسخ:حالا گریه واسه چی؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
پاسخ:اره خجالتم نمیکشه
پاسخ:ممنون عزیزم^_^
پاسخ:ممنوننننننننننننننننننننننننننننننننننننن
پاسخ:اره خدایی اب شدم از خجالت
داداش خودمه آ!
پاسخ:خخخخخخخخخخخخخخخ افتخار کن بهش؟؟؟؟؟؟؟؟ راستی رمانت ایجی رو میدی به من؟؟؟؟
پاسخ:فدات عزیزم^_^
تو هم چه قدر ناز میکنی برو پیشش بخواب دیگه
پاسخ:چییییییییییییییییییییییییییییییییییییی؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟خلاجت بکش
پاسخ:عزیزم من برای اینکه کد بگیرم میگیرم عکس رو تو مرور گر میزارم بعد یک صفحه وامیشه واسم اون صفحه یک کد درازه اونو کپی میکنی بعد میای ارسال نظر وراست کلید میکنی وپیس رو میزنی بعد کدش میاد بعد منو کد شو میزنم وعکس رو میبینم
آجی جون خیـــــلـــی باحال بود
تونستی افرین عالی
برم بخونم اخ جون
باشه اجی
آخرینویرایش: