تولده
جمعه 6 آذر 1394
15:34{اینهیه}
یه صبح دیگه
یه صدایی تویه گوشم میگه
-واااااااااااااااااااای باز این ایجی زود بلند شده وظبط روروشن کرده
از جام بلند شدم با خمیازه رفتم وموهامن روشونه کردم
اومدم پایین
-اییییییییییییییییییییییییجی
ایجی روتردمیا بود نشنید
دادزدم:اییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییجی
طفلی افتاد
ایجی:جانم
-چه خبرههههههههههههههههههه؟؟؟؟؟؟؟؟
ایجی:عروسی قمره!!!!!!
-چرا صدای اینو بردی بالا
ایجی:تا ملکم بیدار شن
-یه ملکه ای بهت نشون بدم که هفتا ملکه از کنارش بگزره
ایجی ومد پیشم
ایجی:حرس نخور عشقم
-اه من برم صبونه درست کنم
ایجی:منم برم دوش بگیرم
رفتم میز صبحانه رودرست کردم
چشمم افتاد به تقویم وای خاک عالم
زود زنگیدم مرلیا
مرلیا:ای حناق سر صبح چه مرگته؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
-بیشعور بچه هارو بیار خونه ما
مرلیا:چی شده؟؟؟؟؟؟؟
-بیا بهت میگم
صبهانه ی ایجی روبهش دادم
-ایجی برو شرکت
ایجی:من تو شنبه برمن شرکت که واسم...
-من نمیدونم باید بری سر کار
ایجی:باز چه نقشه ای داری؟؟؟؟؟به خدا من حوصله ی سالروز ازدواج وسال نو وچهار شنبه.....
-حرف نزن برووووووووووووووووووو!!!!!!!!
بنده خدا رو زود لباس تنش کردم وشوتش کردم تو روز تعطیل سر کار
ایجی از بیرون داد زد:سویچ ماشینو بده حداقل
براش از پنجره پرت کردم
بچه ها اومدن خونه
هما:اینهیییییییییییییییییییییییییییی!!!!
ترسا:کجایییییییییییییییییییییییییی؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
-وا چرا دادمیزنید من همین جام
ایکا:تو این جا گم نمیشی؟؟؟؟؟
ارمی:من چند بار اینجا گم شدم
-اینهی میدونید که واسه چی اومدید
رویا:بعله
فاطی:خوب تزینات بامن
مرلیا:ترغه وانفجار بامن خخخخخخخخخخ
ترسا:کیک ها هم با من
-منو بقیه هم میریم خرید میوه شیرنی وکارت چاپ میکنیم ویه لباس خوئش گل میگیریم
همه زدیم بیرون دوسه تا ماشین شدیم
اول چاپ کارت
من اینو انتخاب کردم
هما این نه این
مرلیا:این مهشره همین
بعد رفتیم واسه لباس همه کل پاساژرو خالی کردیم
واومدیم خونه
وای فاطی وبچه ها گل کاشتن چه خونه ای شده
-وااااااااااااااااااااااااای
ترسا بیستا کیک گرفته بود
دستش که به کم نمیاد
اینا فقط یک چهارمشون بود
مرلیا :همه چیسز امادس من فشفشه ها رو دم در حیاط گذاشتم
امولی:منو ماکاجی واوشین ودانلیامیوه ها رو اماده کردیم
-افرین از همه تون ممنونم
اینم من براش خریدم
شب شد همه لباسامون روپوشیدیم ومنتظر قبض روح کردن ایجی نشستیم
مردها همش حرف میزدن
لامپ ها رو خاموش کردیم
در واشد
همه شروع کردیم به جیغ زدن وفشفشه وبادکنک واین جور چیزا
ایجی فرار کرد بیرون
لامپ ها رو رون کردن
لوشی:چه قدر ترسویه!!!!!!!!
ما بدو کردیم دنبالش
وای بگیردش
شوسکه گرفتش وا اینکه ایجی نیست
خدای من این دزده
یه نقاب سیاه زده بود
دزد فلک زده:جان مادرتان به من کار ندید
همه از خنده مردیم اخه این موقع شب دزد
ولش کردیم رفتیم تو خونه
به به ایجی قربونش برم روکاناپه لم داده بود وداشت کیک هارو ناخونک میزن
-عزیزم تولدتت مبارک
بدو کردم سمتش ومحک بوسش کردم
ایجی:مرسی عزیزم
خوب درست طبق برنامه پیش نرفت ولی خیلی خوش گذشت
کیک هارو بریدیم وبین مهمونا پخش کردیم البته کارت هارو هم قبلا دادیم
بعد میوه وشیرنی خوردیم
بعد رفتیم بیرون ایتیش بازی داشتیم بعدم اومدیم تا ساعت سه ی صبح رقصیدیم اخر سرم کائو هارو واکیردیم بعدم نخود نخود هرکه رود خانه ی خود
امید وارم خوشتون اومده باشه
چون میترسیدم نتم تموم شه الان براش تولد گرفتم همین
نظرات شما عزیزان:
راستی تولدت گذشته شرمنده ام به خدا
امیدوارم11111111111111111111111111
عمر کنی تولدتم مبارررررررررررررررررررررک=D D
پاسخ:دشمنت شرمنده عززم ممنون^_^
تولدش مبارک
پاسخ:مممممممممممممممممممممنونم
پاسخ:ممنون عزیزم
پاسخ:رفتم توهم برو وب یاصاحب زمان ترکوندم
کیکا که تو حلقم گیر کرده اصن.
خخخ باحال بود
خخخخخخخخخخخخخخخخ این قسمت ورودیه خونمونه خخخخخخخخخخ مرسی عزیزم
پاسخ:وای خدای من
پاسخ:چه دقتی داری خخخخ الان گذاشتم خیلی کیفیتش بلاست مرسی جیگلم
پاسخ:خخخخخخخخخخخ اره همه شاخ دراوردیم یه هو زد به ذهنم خخخخخ از خنده میز روگاز گفتم یه هم زد به سرم تولد بگیرم ورمان بنویسم خخخخ برنامه ریزی نشده بود واسه همین خوب نشد
من الان رمانمم واسه تفلدش آمادس ولی کو تا تفلد؟
پاسخ:حیف
پاسخ:بعله
خوش به حال ایجی که ملکه ای مثل تو داره.
خب جناب ایجی تولد مبارک.هر چند که من دعوت نبودم ولی بازم تولدت مبارک.انشاالله ۱۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰ سال عمر کنی البته به همراه اینهیه.
تولدت
مبارک
باد
ایجی
پاسخ:ممنون هاجین جونم نه خیرم دعوت بودی چی چی مبری ومیدوزی
تود سیچی دقیق پنج ماه دیگس
پاسخ:وای چه باحال مرسی
آخرینویرایش: