جادوی عشق5
دو شنبه 13 مهر 1394
18:59اتوبه:چرا؟؟؟؟؟؟؟؟؟
-به دندان بکش فرچه را؟؟؟؟؟؟؟؟؟
اتوبه هی داشت بهم نزدیکترمیشدومن شروع کردم به عقبکایی راه رفتن
اتوبه:بیاباهم ازدواج کنیم!
-هاهاروتوبرم مشنگ!!!
اتوبه:این جوری باشوهر ایندت حرف نزن!!بعدپشیمون میشی!!!!!
-شوهرایندت!!!!!!!!!حرف دهنت رو اب بکش جوجه!!!
اتوبه:از ما گفتن بود!
میخواستم جوابش رو بدم که ولوشدم رو مبل اخه مبل پشت سرم بود(خوب از پشت چشم ندارم که)
اتوبه:اخه توچی میگی بیچارههههههههههه!
-فکرکردی من یه دختر سادم که تو بتونی با این حرفات منو مسخره کنی؟؟؟؟؟
اتوبه:خخخخخخخخخخ بعد اومد جلوی مبل من که ترسیده بودم یکی باپام زدم تو شیکمش بعدباسرعت رفتم به سمت بالکن وپشت نرده هاکه فاصه له ی زیادی با زمین داشت ایستادم!
اتوبه:چی کار میکنی الان میفتی!!!!
-اونش دیگه به خودم مربوطهههههههههه!
اتوبه :باشه حالادست من رو بگیر وبیا این ور!
دادزدم:باشه حتما الان میام عوضی جون!!تو خواب ببنی من دستم رو به تو بدم!
اتوبه:دادنزن میشنون!
-بشنون!
اتوبه:مثل اینکه تو هنوز من رو نمیشناسی؟؟؟؟
-چرا خوبم میشناسمت!!تویه پسر پررویه پولدار پر توقع هستی که دروریات باچشم های الکی بادش کردن احمق تومنو نمیشناسی وراستی با خواهرت لوشی خیلی فرق میکنی!!
اتوبه:هرچی تو بگی!
بعد دستام رو از نرده ها جدا کردم و پاهام سر خوردن.........
اتوبه:نهههههههههههههههههههههههههه.بعد یه هو باسرعت نور دست من رو گرفت ومن رو کشوند بالا!
اتوبه:عزیزم!!!!!!!
منوکشوند تو بغلش و دستم رو گرفت تو دستش!دیدی دستت رو گذاشتی تو دستم!بعد من یه کی باپام زدم رو پاش و دستم رو از دستش جدا کردم!
-اینم یه خواب بودو بگذشت!
اتوبه:خخخخخخخخخخ دیونه!!
-دیونه خودتی تلافیه واقعی رو با داداشم سرت میارم!پروووووووووووووووو!
اتوبه:این جای تشکرته!.من بدون اینکه بهش توجه کنم از اون جا خارج شدم!
{صبح خونه ی اینهیه شون}
مامان وبابام دیشب رفتن مسافرت تفریحی!شوسکه به هر بد بختی که شده بود منو کشوندسر میز صبحانه!
{سرمیز صبحانه}
-برنامت چیه؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
شوسکه:امروز میرم سالن بولینگ توهم میری خونه ایجی و امانتیه من رو ازش میگیری!
-ترشت نمیکنه؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
شوسکه:حرف بیخود نزن و زبون درازی نکن تو همین الان میری!!
-اگه نرم!
شوسکه:به مامان تلفون میکنم و میگم .میدونی که اون تو رو به من سپردههههههههههه!
-
خوب شوسکه رفت خوش گذرونی ومنم رفتم دنبال امانتیه اقا!
زیییییییییییییییییییییینگ زی زی زی زی زی زی زی زیییییییییییییییییییییییییگ داشتم اورکس راه میتداختم که در وا شد
ایجی:چه خبرتهههههههههههههههههههههه!
-
ایجی:ببخشید بفرمایید تو!
-نه ممنون لطفا این امانتیه داداش مارو بدید که اجله دارم!
ایجی:بیااااااااااااااا! تعارف نکن>خوب منم رفتم تو خونه که نبود بازار شام بود شلوغ پلوغ شتر هم بابارش این تو گم میشد
ایجی:بفرمایید!بعدیه تیکه لباس که رو مبل بود رو شوت کر اون ور!
ایجی:چی میل داری؟چای قهوه نسکافه ابمیوه و........
-لطفایک لیوان اب سرد!!
ایجی رفت برام اب اورد و یه کتاب قطورجلوم گذاشت
ایجی:بفرمایید اینم امانتیه داداشتون!
-خیلی ممنون با اجازه!.داشتم میرفتم که دستشو به دستم قفل کرد!
-ببخشییییییییییییییییییییییییییییید!
ایجی:کجاااااااااااااااااااا!.بعد من رو شوت کرد رو مبل واومد مثل بت ابل هول جلوم ایستاد!
-چیه؟چه مرگتههههههههه!
ایجی:افرین با من خودمونی حرف بزن!
-از من چی میخوای؟؟؟؟؟؟
ایجی:تومن رو دوستداری!
-هاهاها چه توهمی!!!
ایجی :توتوکلامت میتونی عشق رو پنهان کنی اما چشمات همه چیز رو لو میدن!
-اصلا میدونی چیه؟؟؟؟چشمای من غلط میکنن که اطلاعات غلط میدن!
ایجی:بیا یه سال باهم دوست شیم بعد تو من رو به پدرت معرفی میکنی من توروبه مادرم معرفی میکنم!هان چطوره؟.از جام بلندشدم!
-شتر در خواب بیند پمبه دانه!بعدباسرعت نور شوروع کردم به حرف زدن:اگه تویه جزیزه ی متروک بودیم وتو تنه مرد اون جزیزره بازم حاضر نبودم زن تو شم!
ایجی که داشت از گوشاش دود میومد:خفههههههههههه شو بعد من رو یه سیلی زد...............
-منو میزنی؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
بعد دوتا لگد زدم توشیکمش و یه فن باحال که ایجی نقش زمین شد!
-منو میزنی؟منومیزنی بیشعور بی شخصیت منومیزنی!حیف ایجی که اسم تو باشه اسم تورو باید بزارن حیوان نهههههههههه حیوان بی ازارههههه اسم تورو باید
میزاشتن مریض روانی بیشعور!
ایجی همون تور که دستش رو شیکمش بود:نمیدونی وقتی اعصبانی میشی چقدرخوشگل تر میشی!
-اعصبانی!!!!!!!!!هاااااااااان بغد گلدون که کنارم بود به سمتش پرت کردم جاخای داد!
بعد رفتم به سمت در و کتاب رو پرت کردم تو سرش :اینم بخوره تو سرت!!
ایجی:خورد!!!!!.من در رو یک جوری بستم که فکر کنم چهار ستون خونش لرزیز بعد با خشم رفت خونه!
{سالن بیلیارد سایو}
امروز واسه تفریح اومده بودم سالن بولینگ رفتم که توپ بردارم توپ خیلی سنگین بود واز دستم اوفتاد.............ری پای یه نفر
-وای خاک توسرم اینکه شوسکه بود
شوسکه:اااااااااااااااااااااااااااااااااااااخ!وای سایو تویی؟
-ببخشید اخه زیاد وارد نیستم
شوسکه:اشکال نداره خودم یادت میدم!
-جااااااااااااااااااااااان
بعد یه توپ برداشتم رفتم پیشش شوشکه
شوسکه از پشت دست چپش رو گذاشت رو شونه ی چپم و با دست راستش دستم رو گرفت
شوسکه:خوب حالا این طوری توپ رو رها کن!!!!!!!وااااااااااااای همه ی پین ها رو زدم نه بهتره بگم زدیم!
شوسکه:تو دختر با استعدادی هستی!!!!!
-ممنون!
شوسکه:بیا بریم کافیشاپ!یه چیزی بخوریم!
-نه ممنون!
شوسکه:تعارف نکن ! بیا بریم .بعد من رو کشوند تو ماشین و گاز داد
-من عاشق هیجانم
شوسکه:خ.بزن بریم!و رفتیم کافیشاپ اون جا شوسکه بهم یه شاخه گل سرخ داد و من رو رسون خونمون!
{المان رایا}
ای بابا امروز هم که تعطیله بزار برم از بچه ها یه خبری بگیرم لپ تاپم رو برداشتم و دراز کشیدم رو تخت!تخ تخ(صدای در)
-برخرمگس معرکه لعنت بفرمایید!
وای اینکه میتسو بود
میتسو:سلام
-سلام کاری داشتید؟
میتسو اومد رو صندلی نشست:میگم...........میتونی نرم افزاره.....رو برام نصب کنی؟
-نرم ......افزاااااااااااااااااار
میتسو:بی خیال !
-نه بیار میتونم نصب کنم اینکه برای من کاری نداره!
میتسو:خوب بیا اوتاق من !!من باهاش رفتم روتختش نشستم و اون لپتابش رو بهم داد و خودش پشتم نشست ازسرش رو روشونم گذاشت
میتسو:خوب ببینم میتونی یا نه!!!!
-ببخشیییییییییییییییید! میتسو سرش رو برداشت ودراز کشید منم براش نصب کردم و لپتابش رو گذاشتم رو میز اون خواب بود وای وقتی که میخوابه چقدر ناز میشه
بغد اروم رفتم بیرون!
{ترسا جون توخیابون}
داشتم راه میرفتم که سنگینیه چیزی رو رو شونم احساس کردم
بون اینکه برگردم یه لگد زدم وبرگشتم
-واااااااااااااااااااااای خاک عالم اینکه...................
خوب برایه اینکه بفهمی ترسا کیرو نفله کرده نظرات این بخش رو به 30 تا برسونید
نظرات شما عزیزان:
پاسخ:چشم حتما میام
پاسخ:چرا یه خرده بصبر
رمانت خیلی آدمو جذب خودش میکنه
پاسخ:سلام ابجی ممنون گلم!
پاسخ:نمیدونم ولی برو قسمت 6تا بفهمی کی رو نفله کردی!
پاسخ:اینم یه نگاهی میکنم ممنون که راهنمایم میکنی!
پاسخ:باشه جیگر میرم سرچ میکنم !
پاسخ:خونی؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ دیگه چیه؟؟؟؟
پاسخ:خوب باشه جیگر!
پاسخ:گذاشتم جیگر!
پاسخ:عزیزم الان دارم میرم تا قسمت جدید رو بزارم
بازم میگم انتخاب با خودته
پاسخ:باشه هر چی توبگی اما اگه بچه ها کلت رو کندن من کاری ندارم هااااااااااااااااااااا!
گفتی جمعه پنج شنبه ضربان قلبم شدت گرفت لامصب عینه تابستونه تو موقع مدارس
پاسخ:ارهههههههههههههههه!
پاسخ:حیف!!!!!!!!!!
بی نظیییییییر
بعدیییی لفطا
پاسخ:باشه جیگر به زودی مینویسم!
پاسخ:منم مثل تو!
پاسخ:به زودی میفهمی!
پاسخ:منم باهات موافقم!
پاسخ:خوش باش
میسی ک میدرکی
خواهش میکنم!
وای ترسا کیو زد نفله کرد؟؟؟؟
وای وای وای مومو میخواد با من چیکار کنهههههه؟
خدا به دادم برسهههه
راستی من تازه وبلاگ زدم دوست داشتی بیااا
نظر هم یادت نرهاااا
پاسخ:حتما مییام ونظر بارونت میکنم الینا جون ادرس وبت رو براو بفرست تا لینکت کنم جیگر!
الینا جون من رفتم وبت اما پستی وانشد تا من نظر بدم اخهههههههههههههههه چرا فقط تونستم تو نظر سنجی وب خوشگلت شرکت کنم !
پاسخ:وااااااااااااااااااااااااااای ممنون اخه من خیلی میخوام تو رمان عکس بزارم یعنی میشه!
پاسخ:خوش باش نفس!
پاسخ:نمیدونم هرچی توبگی!
پاسخ:اهان افتاد خدارو شکر پنشنبه جمعه در راهههههههههههه!
پاسخ:منم مثل تو !
پاسخ:نه بابا این طورنیست!
پاسخ:واقعا؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟یامسخرم میکنی!
پاسخ:ارههههههههههه خیلی مهم!
عالی بود دختر
پاسخ:خجالم نده جیگر !
پاسخ:ممنون رویا جون!
عزیزم میشه ادرس وبت رو برام بفرستی؟؟؟
پاسخ:چییییییییییییییییییییییییییی؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
پاسخ:نترس جیگر چیزی نیست فقط داشت رمان جنایی میشد
پاسخ:تالب مردن بردمت بعد اوردمت
پاسخ:ممنون راستی به وب امپراتور تنیس خوش اومدی عزیزم
من میدونم کیرو نفله کرده من میدوووونم
خخخخخ این قسمتم قشنگ بود ایول به ابجی گلم ببینم ایجی اخرین بارت باشه دست بلند کنی افتاااااااد
پاسخ:اره بایدباهم یه جا ادبش کنیم تایه وقت رو تو دست بلند نکنه!
بابت چی؟
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
بابت عکس دیگه
:):):):):)
پاسخ:قابلی نداشت جیگرانجام وظیفه بود
حالت های من بعد خوندن رمان
:):):):):):)
توهم هزارچهره شدی!
آخرینویرایش: