جادوی عشق 4
یک شنبه 12 مهر 1394
18:49ایکا:یعنی میخواددیگهه چی کار کنیم!!!
رویا:حتما میخواد سینه خیزیا کلاغ پر بریم!!!
ترسا:مگه نشنیدین چی گفتم !!!
در همون لحضه اکرم و امیر از باشگاه والیبال اومدن!!
اکرم وامیر:
اکرم:چیزی شده؟؟؟؟؟
امیر:معجون اینویی خوردید؟؟
ریوگا:ای کاش فقط معجون اینویی بود!!!
سایو:اینقدر غرنزن داداشی!!!
اینویی:بفرمایید معجون فوق مخصوص اینویی برای ریوگا!!
روگا:
ترسا:ساااااااااااااااااااااااااااااااااااااکت!حرف بیخود نزنید !!
امیر:قلت نکنم فهمیدم چی شده!!
اکرم:بیا بریم اوضاع اینجا خیلی خیته!!
اون دوتا رفتن وما هم به هر بدبختی شده یه جا صف بستیم!!
ترسا:خوب میخوام مسابقه برگزار کنم!!
همه:مسابقهههههههههههههه اونم الان
ترسا:پ ن پ سال دیگه!! همین الان خوب زمین 1 زوج ایجی و اینهیه در مقابل زوج فاطی و اتوبه!
-من و اون پسرههههههههههههه!!!این وحشت ناکه!! اهای ترسا من تا به حال دبل بازی نکردم!!
ترسا:خوب اینم اولین سابقه ی دبلت!!
ایجی:
فاطی:
اتوبه:اخ جاااااااااااااااااااااااااااااان!
ترسا:در زمین 2 زوج ارمی و رویادر مقایل زوج هیکارو و ریوما!! زمین 3زوج سایو و فوجی در مقابل ایکاو یوکیمورا!! الینا در مقابل مومو و همادرمقابل اینویی ولوشی در مقابل کایدو وشیرایشی درمقابله ......
که مربی پا برهنه پرید وسط در برابرترسا!!!
شیرایشی:یامن از یه دختر نمیبازم!!
ترسا:هوووووووووووووووووووووور حرفاتو بزار بعد از مسابقه!!!!!!!!!
لوشی:لهت میکنم!!
کایدو:سسسسسسسسسسسسس
همه شروع به مسابقه کردیم زوج ها افتضاح کار میکردن1
{بازیه رویا وارمی }
رویا:این مسخرس که در مقابل ریوما بازی کنم همش کارای زنگ پیشش جلوی چشم رژه میرن اخه........
{زنگ پیش رویا}
ریوما دستم رو گرفت ومن رو با خودش میبورد
-ریوما چیزی شده؟؟؟
ریوما:تواز عشق چی میدونی؟؟
-فلسفه میپرسی؟؟؟؟
ریوما:جدی باش!!
-خ....خو.....خوب.منو چه به عشق!!
ریوما:اگه یه نفر عاشقت باشه چی کار میکنی؟؟؟؟؟؟؟؟
_شروع کردم به خندیدن! خوب میخندم!!
ریوما:جدی باش عزیزم!!!!!!!
-عزی...................عزیزم!!!!
ریوما:اره عزیزم بعد منو کشید سمت خودش !! وای پسره ی پرو !!! من خودم رو از بغلش جدا کردم!!!
_ولم کن قرصات رو خوردی؟؟؟؟؟؟؟
ریوما:سرش رو انداخت پایین و با خنده رفت!
-راستی ولت کردن که به روزی افتادی که دست شویی توالت هم از دستت اسایش ندارن!! ریوما:بلند تر خندید !!!افرین عزیزم!!!!
یهوتوپ خوردتو سرم ارمی:حواست کجاس داریم بازی رو میبازیم اونم به دوتا پسر!!!
{اینهیه}
فاطی و اتوبه زوج خوبی بودن ولی منو ایجی افتضاح!!نتیجه بایه عالمه تلاش من به تایبریک کشیده شد داور:از اون جایی که این یه بازی تمرینیه امتیاز همین جوری میمونن
مارفتیم که دست بدیم اتوبه به جای اینکه با من دست بده دست فاطی رو گرفته و دست من همین جوری تو هوا معلق بود
-
ایجی:حرس نخور!!!!!!!!!!
خوب بریم بازیه بچه هارو نگاه کنیم!! خوب یه هو فکر کنم رگ قیرت ارمی و رویا گل کرده بود چون بازی رو 5-7بردن
ارمی:هوراااااااااااااااااااااا!!!!!!
هیکارو:باورم نمیشه باختم!!
خوب بازیه سایو و فوجی در مقابل ایکا و یوکیمورا واقعا عالی بود ولی اوناهم مساوی کردن!!
اینویی:من اطلاعات اونو ندارم چون اون هر دفعه با یک شیوه بازی میکنه!!
هما:فکرکردن رو بزاربعداز مسابقه!!ویک اسمش عالی زد!
داور:این ست به نفع هما 5-7
اینویی:توعالی هستی ولی من دفعه ی دیگه از تو شکست نمیخورم!!هما:اگه دفعه ی دیگه ای هم باشهههههههههه!!
الینا و مومو مساوی کردن چون هر وشون حسابی خسته بودن!!
لوشی همون تور که گفته بود کایدو رو له کرده بود نتیجه بازیشون5-3به نفع لوشی
لوشی:به این میگن قدرت دخترا!!!!!
کایدو:سسسسس
اما ترساو شیرایشی !!ترساپرانرژِی اما شیرایشی رو پاهش به زور وای میستاد
ترسا:من دیگه بازی نمیکنم!!من این برد رو دوست ندارم!!
شیرایشی:اولا که نبردی!! دوما چرا داری جا مازنی؟؟؟
ترسا :بازی بایدعادلانه باشه این جوری برد برای ادم شیرین میشه!!ولی بازی من تو به علت انرژِ ی هامون عادلانه نیست!!
داور :بازی همین جوری میمونه!!
خوب تمرینات تموم شد!! وهمه پراکنده شدیم
الینا منتظر موموبود بعد مومو اومد و دستشو گرفت و ان رو برد!!
{تورستوران الینا}
مومو:ممنون که امروز تومدرسه نجاتم دادی !!اگه ایندفه هم من رو میگرفتن اخراجم میکردن!!
الینا:خجالتم نده!!
مومو:اگه ازت یه درخواستی کنم قبول میکنی؟؟؟؟؟
غذاپرید توحلقم
مومو:الی ...الی . بعد شروع کرد اروم زدن روپشتم تا اینکه غذارفت پایین!!
مومو:درخواستم بخوره توسرم!! نمیخوام بزار واسه یه وقته دیگه!!
مومو من رو تا خونه رسون بعد رفت!!یعنی درخواست اون چی بود ؟؟؟
{ارمیتا}
داشتم تنها میرفتم خونه که کیفم میخواست سر خوره بیوفته!!اما بکی اون رو گرفت!!
_هیکار:مراقب باش وای این چقدر سنگینه!!
ارمیتا:چیزی شده!!
هیکارو:میگم امروز میای خونه ی ما؟؟؟
ارمیتا:نه قربون دستت!! خونه خودم راحت ترم!!
هیکارو:ای بابا!! خوب تا خونتون که اجازه دارم برسونمتون؟؟؟
ارمیتا:یعنی میخوای اسکورتم کنی؟؟؟؟؟
هیکارو:ارههههههههه!!!هیکارو تا خود خونه اسکورتم کرد!!
هیکارو:فردامیبینمت!!!
ارمیتا:متاسفم فردایک شنبس و تعطیله!!!
هیکارو:اره راست میگی!!فعلا!!!
{توهواپیماتزوکا}
رایا خوابش برده بود و سرش روشونم بود گرمای وجودش رو میتونم احساس کنم!!!!!اخه اون چه جوری تونسته؟؟؟قلب سنگ من را همچون مومی باعشقش نرم کند؟؟؟
میخواستم موهاشوناز کنم دستم داشت زیادی بهش نزدیک میشد !!
--مسفرین محترم................ایمرض رایا از خواب بیدار شد دستم که توهوامعلق بود دید!!زود دستم رو جمع کردم!!
رایا:میتسوووووووووووووووو!!
-رسیدیم!!
چه خوب !!
{فردا صبح فاطی}
ازخواب بلندشدم واااااااااااااااااای ساعت نهههه ترسا میکشه منرو!!
زود لباس پوشیدم رفتم مدرسه اوااااااااااااا چرا اینجا کلاغ هم پر نمیزنه؟؟؟؟؟؟؟
رفتم طبقه ی دوم همون جایی که برای مسابقات برنامه ریزی میکنیم!!! وا چرا؟هیشکی اینجا نیست؟ تازه دوهزاریم اوفتاد که امروز تعطیله!!
وای خاک توسرم!!
میخواستم برم بیرون که اتوبه بادستش جلوم رو گرفت!!
-بزاربرم!!
خوب اکه میخوای بدونی واسه بچه ها تو یه روز تعطیل چی کار میکنن!!
نظرات بالای 30 تا باشه!
نظرات شما عزیزان:
نظرا بالای 30
بعدییییییییییییییی مووووووخوااااااااااااااام
ممنون که یاد اوری کردی جیگر اره نظرات بالای 30 حالا که شد پس برو قسمت بعد رو بخون که سنگ تمومگذاشتم
بعدییییییییییییی
گذاشتم نفس
این هنوز اولشه
ممنون اما به خوبیه رمان های بقیه ی دوستان نیست!
خجالتم نده لوشی جون منم خیلی خوش حالم که با این همه دوست وابجی های گل اشنا شدم
خوردیییییییییی کایدو؟؟؟!!!
اینم قدرت دختراااااااااااااااا
تو مهشری مگه میشه که بببازی اونم به یه پسر!
ولی باور کن خیلی رماناتو دوس دارمو منتظرشونم[قلب]
فداااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااات درکت میکنم جیگر
ممنون ابجی جون
خواهش میکنم قابلی نداشت جیگر!!!!
بزار داستانو دیگه جون به لب شدم
عزیزم الان میخوام بزارم!
باشه جیگر به زودی میاد!!! راستی این لوشی کوش؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
هیجان!!!!!!!!! خوب اره معلوم نیست چه بلایی میخوادسر فاطی بیاد!! خدا بهش رحم کنه عزیزم!!
باشه جیگر!!!!!!!!!!!
ممنون تو هم خیلی قشنگ می نویسی کل بچه ها قشنگ می نویست
خوب چرا شروع به نوشتن نمیکنی؟؟؟؟؟؟؟؟؟
پاسخ:خخخخخخخخخخخخخخ خوددت میفهمی اونم به زودی!!!!!!!!!
پاسخ:منتظرباش!!!!!!!!!
خخخخخخخخخخخخخخخخ چه جالب!!!!!!!!!
وااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااای چه جالب میگم هما توتخیلات قویهی داری پس چرارمان نمینویسی؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
پاسخ:سبک موسیقی؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
پاسخ:خخخخخخخخخخخ پس چی فکرکردی
نگوووووووووووووووووووووووو.خودم براش دارم دست من روپس میزنه !!!!
خخخخخخخخخخخخخخ ممنون
ممنون جیگر
پس چی فکر کردی هنوز یه بخش هم برای تو وشوسکه اماده کردم!
ترساااااااااااااااااااااااااااااااااا!!!خدارحم کنه به هممون
:):):):)
پاسخ:ممنون رویا جون ولی خودمونیم خوب حال ریوماروگرفتی
هوووووراااااااااا
خوش حالم که خوشت اومده
آخرینویرایش: