جادوی عشق 1
جمعه 10 مهر 1394
7:31{اینهیه}
تازه ازامریکااومدم ژاپن. من اصلا اینجا راحت نیستم احساس قریبی میکنم تق تق (صدای در زدن)
-بفرمایید
شوسکه :نمیخوای بیای پایین
-چرامیام.نمیشد مامانمهمونی نگیره
شوسکه:این قدرحرف نزن زود بیاپین من منتظرتم
-باشه الان میام
شوسکه رفت بیرون من یه لباس مناسب پوشیدم ورفتم پایین
-وااااااااااااااای چه دخملای خوش گلی
من خیلی زود بادخترا صمیمی میشم رفتم پیششون
-ببخشید
یکی از اونا که چشمای سبز داشت گفت:اگه اشتباه نکنم تو باید خواهر فوجی باشی
-اره من اینهیه خواهرکوچیکه ی شوسکه هستم از اشنای باهاتون خوش بختم
اون دختره:منم ترساهستم بچه ها بهم میگن تری
-چه جالب میشه دونه دونه خودتون رومعرفی کنید
یکی از اونا :چراکه نه من سایو هستم
یکی دیگه که چشمای ابی خیلی قشنگ داشت گفت:من ایکا هستم
یکی شون خیلی پراز انرژِی گفت:من فاطمه هستم همه به هم میگن فاطی من خواهر کنیمیتسوهستم
_کنمیتسودیگه کیه؟
فاطی :مثل اینکه توهیشکی رو نمیشناسی
یکی از اون دخترا گفت:خوب انیشتن ازکجاباید داداشت رو بشناسه
فاطی:اصلا به تومربوط نیست رایا
ترسا:بازشمادوتا به جون هم اوفتادید؟
سایو:الان یکی از پسرا صدامون رو میشنون بعد سوژه جدید برای اذیت کردن ما پیدا میکنن
رایا:ایدفه رو کوتاه میام
ترسا:بزارمن این خانم هارو معرفی کنم ایشون هما هستن بازیکن اصلی تیم تنیس
هما:خوش اومدی به جمع ما
-خیلی ممنون هما جون
ترسا:ایناهم لوشی.الینا. رویا.ثریاوایشون هم اکرم هستن که جز بازیکن های والیبال هستن
-ازاشنایی باهاتون خوش حالم
ایکا:حرفاتون رو بزارید واسه بعد پسرا دارن میان این ور
سایو:خواهش میکنم سوتی ندین
رایا:اگه تو سوتی ندی کسی دیگه نیست که سوتی بده!
سایو
ترسا:امدن خیلی ریلکس رفتار کنید
الینا:چشم
شوسکه:خواهر
-بله
شوسکه:می خاستم تورو به دوستام معرفی کنم
بعد یکی از اون پسرا که موهاش مثل میخ بود گفت :من مومو هستم.بعدباسرعت دستشو دورگردن یکی از اون پسراکه قدش یه خورده کوتاه بودقفل کردوگفت:اگه گفتی
اسم این چیه؟بعدیکی ازاوناکه موهاش قرمز بود گفت:اگه بگی پیش من جایزه داری
من یکی از ابروهام پرید بالا بعد بادلهوره گفتم:میخ طویله؟؟؟؟؟؟
همه به جز رویا شروع کردن به خندیدن!!!
خلاصه باهمشون اشنا شدم
{بعداز خوردن شام لوشی}
ای بابا اصن حوصله ندارم بزار یه کم باگوشیم ور برم.گوشیم رو برداشتم ورو مبل نشستم
_اوا چرااین مبل اینقدر بالا ست.
یه صدایی:ببخشید
-وای خاک عالم من روپای یه پسره نشسته بودم زود بلند شدم و گفتم:ببخشید
اون پسره :من کیوان هستم
-کدوم حیوان
کیوان:حیوان نه کیوان
_خوب که چی؟
کیوان:هیچی فعلا
وای مردم چقدرپرو شدن
{فرداصبح تومدرسه اینهیه}
-اسلااااااااام ترسا جون
ترسا با ایکا.همافاطی ورایا داشت حرف میزد
-الووووووووو؟
ترسا:نظرت درباره ی این چیه؟
وای خدای من ترسایک سوسک رو داخل شیشه کرده بود
من میخواستم جیغ بزنم که ایکا جلوی دهنم روگرفت
_این چیه؟
رایا:بلای امروز پسرا
-منظورت چیه
هما:امروز تو کلاس فقط نظاره کن
-باشه
{توکلاس}
ترساگرفت سوسک رو ازاد کرد
-میخواین چی کار کنید
فاطی:اومدن
رایا:چقدرخوش بگزورونیم امروز
اهههههههههههههه(صدای جیغ)
ایکا:ای مرز چه مرگت شده؟
دختره:سوووووووووووووووووووووووووووووسک
ایجی:چیزی شده خانم ها؟
-به شماهیچ مربوط نیست
ترسااینکه ترس نداره الان خودم کارش روتموم میکنم.ترسا میخواست سوسک رو کتلت کنه که سوسک پرید سمت ایجی فاطی و ایکا گفتن:مثل اینکه سوسک ها
پسرای لوس مسخره رو خیلی دوست دارن!
ایجی باترس:اون الان دقیقاکجاست؟
همه روسرش رو اشاره کردیم
فاطی:اصلا نگران نباش الان خودم درستش میکنم بعد فاطی کفشش رو در اورد و محکم توسر ایجی کوبوند سوسک که نمرد هیچی خود ایجی هم نقش زمین شد
رایا:پس سوسک کو؟
وای خدای من سوسک رو سر تزوکا بود
تزوکا:شیرایشی زود باش اون سوسک رو بردار
شیرایشی:چرا من
ترسا:چون تو با سوسک ها میونی خوبی داری
شیرایشی:اره تزوکا
تزوکا:دقیقا
شرایشی با خودش گفت :یک جوری برات سوسک بگیرم که مرغای اسمون به حالت تخم بزارن
بعد
میخوای بدونی شیرایشی چی کار کرد پس منتظر ادامه باش ونظر یادت نره!
نظرات شما عزیزان:
اره واقعا ای کاش ایشاالله رمان های بعدی!!!!! حالا گریه نکن ابجی منم گریم میگیره
از خدامه ابجی معلومه که میشه !!!!
باشه هما جان الا نمیرم یه سری میزنم راستی اگه از بلاکس بلکاه سر در میاری یه کمکی تو پست کمک کن جیگر فدات
به جان خودم من نمیدونم جیگر از این برنامه ها سر در نمیارم برو قسمت بعد رو بخون خیلی جالبه!!
پس بلاخره اومدی این که چیزی نیست قسمتا بعد خنده دار ترن جیگر!!!
پاسخ:ممنون ترسا جون
هی هی رماااااااااان
جییییییییییییغ رماااااااااااان
آهاااااااای رماااااااااااان
پاسخ:خیغ نزنید مو به تنم سیم میشه گذاشتم لوشی جوووووووووووووووووووووووووووون
لوشی کوشی فقط به خاطر اسرار های زیادتو قسمت جدیدرو به این زودی گذاشتم گلم
بعدی موخوااااااام کی میاااااااااد؟؟؟!!!
راستی تو کی با من دوست صمیمی میشی؟؟!!
یعنی نیستم جیگر!!!
قسمت بعععععععععد
هولاااااااااااا قسمت بعد کی میاااااااااااد؟؟؟!!
من قسمت بعدییییییی موخواااااااام))))))
پاسخ:اومد عشقم!
خخخخخخ خبلب باحال بوووووووود سوسک انداختیم ب جون پسراااا
راستی پسرعموت فوق العاده مغرور دیگ؟؟!!خیلی باحال بود توی اولین دیدار خوب حالشو گرفتی از طرف من میسی دوستی
اینهیه: ممنون تو حالشو گرفتی جیگر
ممنون چیزی نگو فقط هر چه زود تر قسمت بعد رمانت رو بزارکه مردم از انتظار کشیدن
جیغ نزن گوشم کر شد عزیزم به زودی قسمت بعد رو میزارم
خوش اومدی عزیزم خیلی ممنون
ممنون گلم تو همیشه به هم روحیه میدی و خوش حالم میکنی فدات
http://uplod.ir/e7jyl0n7w6mu/(868)images.jpg.htm خودم
http://uplod.ir/3judprfz7orp/(1004)images.jpg.htmخود
اینا ادرس وباتونه عزیزم اگه هست که بگو تا لینکتون کنم
ولک خیلی عالیه ایولااااااااااا داره
نه من هنوز نزاشتم نظرات زیاد بشن میزارم
الان خودم میام یه ده بیستا پیام میدم
اخه من خیلی از انتظار کشیدن بدم میاد
راستی توی پست کمک میشه یه خورده راهنمییم کنی
اینهیه:قسمت پنج رو خوندم واقعا عالی بود اونجاهم لایکت کردم اینجاهم میگم:لاااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااایک
ببخشید اشتباه نوشتم هیکارو توی تیم شیتن هوجی هست من اشتباهی نوشتم
ممنون عزیزم باشه
من ارمیتا هستم نه ایکا هیکارو توی تیم شیجن هوی است دوست صمیمی شیرایشی موهاش سیاهن و چندتا گوشواره هم پوشیده
ای منم با این سوادم ارمیتا رو ایکا خوندم باشه تواز این به بعد تو رمان حضور داری عزیزم قسمت اول رو خوندی؟؟؟؟؟
چه طوربود
توچی قسمت بعد رو گذاشتی
خخخخخخ ممنون
آخرینویرایش: