بی وفا قسمت10
جمعه 28 اسفند 1394
15:38که گرمایی رو شونه هام احساس کردم و یه هو کارت تویه دستم کشیده شد از دستم!برگشتم پشت سرمو نگاه کردم هیچ کس نبود وقتی به جلو رو نگاه کردم دیدم ایجی کله پوک جلوم ایستاده داره کارت رو نظاره میکنه!
-بدش من!
ایجی:قبلا جواب سلام رو میدادی!
اوه حتما داغه چون امروز حتی نگاهشم نکردم چه برسه به حرف زدن!
-بدش من!مجبورم نکن حرفمو دوبار تکرار کنم
ایجی:سلام بده!
-اشکال نداره اون کارتو واس خودت نگه دار پشتش شماره بنویس بده به دوس دخترات!
ایجی:چی؟چی میگی؟دوس دختر چیه؟من اهل این برنامه ها نیستم
-به درک!
ایجی:اینهی؟
-درد بی درمان
ایجی:قبلنا خیلی مهربون تر بودی
-خب که چی؟
ایجی صورتشو اورد جلو تر
ایجی:تو گریه کردی؟
-نهخیرم هوا خرابه نمیبینی گرد و خاک رو؟(چی میگم؟هوا تابلویه که اصلا گرد خاک نداره)
ایجی:مشخصه
-خب
بعد بدو کردم اونور ،از دست ایجی فرار کردم
-اون کارت مال خودت،خب چون ادرس شو حفظ کردم!امشب هم میرم
ایجی:اینهی واستا کارت دارم
-برو به جهنم
رفتم خونه!ساعت 9 بود
شوسکه:اینهی؟
-جونم
شوسکه:تو چرا تنها میای؟نمیترسی دختر؟چه طور با تیفانی نمیای؟یا با من؟
-همین طوری!خاستم تنها باشم
شوسکه:بیخود تنها باشم دیگه تنها نمیای خونه!از این به بعد منتظر من میمونی تا خودم بیام دنبالت
-نموخام
تیفانی:جر و بحث نکنید!شما یخ کرد
-من میرم بخوابم
تیفانی:بیا شام بخور
-میل ندارم
رفتم تو اتاقم!امشب مثل دزد ها ساعت 1 بامداد میرم اطیغه فروشی!
گرفتم دراز کشیدم رو تختم و منتظر شدم تا زمان بگزره و تیفانی و سوسکه بخوابن!
نگاهی به ساعت انداختم ساعت30/12 دقیقه بود!از رو تختم بلند شدم!رفتم سراغ کمدم!یه دامن مشکی کوتاه با یه بولیز مشکی تنم کردم!تو اینه تنگاه کردم!موهامو دم اسبی بستم!چتری هامو شونه کردم ! کفش اسپورت هم پوشیدم!یه کوله هم برداشتم توش یه چاقو تاشو و طناب گذاشتم!یه نگاهی تو اینه قدی به خودم انداختم!چه جیگر ترسناکی شدم من!پنجره اتاق رو باز کردم!پریدم پایین!رو بالکن اتاق شوسکه!بعدم از بالکن اتاق اون اومدم تو حیاط!بدو کردم تو خیابون!میخوام پیاده برم!نگاهی به اطراف انداختم!طبق معمول کسی نبود!منم مثل تیپ همیشگی دستامو کردم تو جیابم و سرم پایین حرکت کردم به سمت جلو!یه هو صدایی اومد
صدا:اینهی!اینهی؟
باترس برگشتم
-ایجی؟
ایجی:تنها تنها میری؟
-تو دم من شدی؟اینجا چه غلطی میکنی؟
ایجی:علیک سلام
-بعدش؟
ایجی:چه قدر بد اخلاق شدی؟پاچه میگیری؟
یکی زدم رو سینه اش
-خیلی بیشعور شدی ها
ایجی:میدونستم تویه کل شغ میری به این ادرس روی کارت از ساعت 9 منتظرم تا از خونه بیای بیرون!
-خیـــــــــــــــــــــــــلی اشغالی
ایجی اومد جلو
ایجی:نترس منم نموخام تو زنم بشی من از زن بی ادب خوشم نمیاد
-کی خواست زن تو بشه؟
ایجی:نمیدونم شاید اینهیه فوجی
-دهنتو ببند اینجوری سنگین تری!
ایجی:چرا چیزی سرت نکردِ؟نمیگی سرما بخوری؟
-میگم برو
ایجی کلاه کشبافشو در اورد و سرم کرد
ایجی:چه قدر بهت میاد
خواستم کلاه رو در بیارم دستشو گذاشت روسم و اجازه نداد برشدارم
بعد دسمتو گرفت
ایجی:باهم میریم
-نه نمیام
ایجی:با موتور بریم؟
-همین مانده مگه از جونم سیر شدم؟
ایجی:خب پیاده میریم مشکلی نیست
-عه
ایجی:راستی چرا موبایلتو جواب نمیدی؟
-چی؟
ایجی:یه ربعی میشه که دارم بهت زنگ میزنم
-ای خدا؟؟؟؟؟؟موبایلم تو خونه هستش حتما تاحالا تیفانی و شوسکه رو بیدار کردی
ایجی:اوه !پس گند زدم
-برو گم شو
ایجی:ساعت 3 شد ها بریم دیگه
-...
باهام طبق ادرس رفتیم به اطیغه فروشی
یه ساختمون پنج طبقه بود
-خب چه جوری بریم بالا؟
ایجی:دوکلوم از مادر عروس
-هه هه خندم گرفت بپا تموم نشی خوشمزه!
ایجی:چرا جوش اوردی؟
-دیشب تو اب نمک خوابیدی؟
ایجی:عه اونجا!نردبون!بالکن !تراز!
-فهمیدم انیشتن بزن بریم
رفتیم سمت نردبون!تقریبا یه دو متری از زمین فاصله داشت
-چه جوری برم بالا؟
ایجی:من میرم تو همین جا بمون!شاید صاحب خونه خوشش نیاد دختر بیاد تو خونش
-چی زِر زدی؟
ایجی:خب شاید چیزی ببینی که مناسب به سنت نباشه!چم دونم خود دانی
-بس کن
ایجی:خوب بیا واست قلاب بگیرم
ایجی دوتا دستش روبهم گره داد
ایجی:بپر بالا
پاموگذاشتم رو دستاش و دستمو گذاشتم رو کله اش بعد دست دیگه مو گذاشتم رو نردبون!خودمو با بارفیکس کشیدم بالا،بعد وقتی که به اندازه ی کافی رفتم بالا وقتی که ایجی کمرشو راست کرد پامو گذاشتم رو شونه اش!شتلق خورد زمین
-خخخخخخ
ایجی:درد بی درمان
رفتم بالا ایجی هم دنبال من داشت میومد بالا
-میگم طبقه چند وایستیم؟
ایجی:ای خدا؟زن خنگم نعمتیه!
-چی زر زدی؟
ایجی:هیچی!
-مارو بگو با کی اومدیم سیزده بدرد؟
ایجی:اومدی سبزه گره بزنی؟(خدایشی خیلی بیشعوره)
-اومدم خر بچرونم!
ایجی:خدایی؟
ضل زدم با اخم تو چشاش(که بس کنه)
ایجی:نگاه داره؟
-دیدن خر صفا داره
ایجی:دیشب تو اب نمک خوابیدی؟(حرفای منو نگو)
-همین طبقه!
رفتم سمت پنجره!
ایجی:اروم پنجره رو باز کن
-باز نمیــــــــــــــــشه!
ایجی:تلاش کن
-باز نمیـــــــــــــــــــــشه!آه
ایجی:واستا جیغ نزن!خودم باز میکنم
من سر جام ایستادم ایجی اومد بالا!وای از پشت بهم چسبیده بود،حسی وحشتناکی بهم دست داده بود!تکون خوردم
ایجی:تکون نخور!
-زود باش
ایجی:بفرما!اینم پنجره!حالا برو تو
-من چه جوری برم؟خب اول تو باید بری
ایجی رفت تو،منم بعد از اون وارد اتاق شدم
-چه تاریکه
ایجی:چراغ قوه؟
-بفرما
چراغ رو روشن کرد!یه خونه بود!نه یه اتاق خواب بود
-عه پس اطیغه فروشی کجاست؟
ایجی:هم کف!مگه ندیدیش!؟
-پس منو تو اینجا چه گوهی میخوریم؟؟؟
ایجی:خودت گفتی بریم بالا
-ای خدا؟
ایجی:اونجارو؟یه سیستم!
-هاردشو بردار
ایجی:نه صاحبش میفهمه
-بجنب
ایجی:از من گفتن بود!ولی بهتره بهت بگم با بی عقلی خوانوادت رو تو خطر ننداز
-دو کلوم از مادرشوهر عروس!
زدمش کنار،خودم هارد سیستم رو برداشتم!
-بزن بریم
ایجی:بچشم
ایجی اول رفت بیرون،منم بعداز اون رفتم بیرون!رسیدم پایین اما.. نمیتونستم بپرم پایین
ایجی:بپر من میگیرمت
-اعتماد ندارم بهت
ایجی:استخاره میکنی؟بپر دیگه!الان ملت میریزن سرمون
چشامو بستم و پریدم پایین!وقتی چشامو باز کردم تو بغل ایجی بودم.خودمو ازش جدا کردم
-بزن بریم که خیلی کار داریم
ادامه در قسمت بعد با 45 تا نظر خوب و غیر تکراری
نظرات شما عزیزان:
پاسخ:سیلام اجی الان پست میزارم
پاسخ:خیلی ممنون لینکی بلینک
پاسخ:خداروشکر
به وب منم بیا
پاسخ:ممنون چشم
با یه جشن باحال منتظرتم....................سویودو..........
پاسخ:باشه حتما
ببخشید دیر میام وبت
پاسخ:مرسی اجی جونم ببینم حال اناهیتا چطوره؟
پاسخ:دشمنت شرمنده عزیزم
پاسخ:نه بعید میدونم خخخخخخخخ جیگرمی
پاسخ:خخخخ نیستی؟عزیزم امشب شاید ان شدم یه سری بزن
پاسخ:من خودم تنهاااااااااااااااا
پاسخ:اها
پاسخ:من بدتر سه تا پاورپوینت باید واس علوم درس کنم اما یه کتابمم باز نکردم کل فامیل ریختن خونه ما انگار اینجا کارانسراست
پاسخ:انجمن زاده نیستی؟انجن چیست؟؟راستی ببخشید ان نشدم یه عالمه مهمون ریختن سرمون الانم با موبایل اومدم تو اتاق تنها نشستم وای مامانم صدام میکنه
پاسخ:سلاااااام عزیزم خوبم مرسی تو،خوبی؟فدات شم سال نو توهم مبارک چشم سرم خلوط شه میزارم
و خواهش میکنم جوابمو با یه کلمه خوش اومدی ندی و تازه به کلمات جان و عزیزم هم حساسیت دارم راسیممی دونم تو قسمت قبل گفتم چیکار می کنم خخخ
پاسخ:خخخخخخخخخ سلام خدا میدونه چ قدر دلم برات تنگیده بود ماشالا انجمن زاده شدی!امشب ان میشم بیا باهم بچتیم اوکی؟؟؟؟؟؟
خب من فردا نه پس فردا که سه شنبه هست دارم میرم جنوب اگه تو مهمان سرا نت یافتم میام محض اطلاع
پاسخ:خخخخخخخ عزیزمی باشه عزیزم سفر خوش
پاسخ:اجی خودتو ناراحت نکن باشه منتظرتم
پاسخ:واقعا براتون متاسفم مسلمانی که بین دو مسلمان رو خراب کنه و پیمان خواهر و برداری مسلمانان رو دچاز مشکل کنه جاش تو جهنمه پیامبر اسلام فرمودند از همچین ادم های دو بهم زنی دوری کنین !خدا راه مستقیم رو بهتون نشون بوده
چی؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
بین یکی رو خراب کنی؟؟؟؟؟؟؟؟؟
یعنی تو بجای من نظر دادی
یعنی خدایی ازت متنفر شدم سیچراکا اینهیه ابجی تو هم تند رفتی
پاسخ:اره از کوره در رفتم ببخشید اجی اخه اصلا انتظار نداشتم اجیم همچین حرفی بهم بگه چی کار کنم خو؟ادمیه دیگه
پاسخ:چی؟منظرتون رو نمیفهمم شما اون نظرو جای امولی دادید؟
پاسخ:اره واقعا هیچکس شرکت نکرد خخخخ
عیدت مبارک نوروز اومده
پاسخ:خخخخخخخخخ
پاسخ:ممنون عزیزم عیدت مبارک
به همسرش رفته
پاسخ:چی؟؟؟؟؟؟؟؟؟اول ازم دفاع میکنی بعدم خخخخخخخخخ عیدت مبارک عزیزم
ولی منن تو رو میکشم
پاسخ:چرا منو؟؟؟؟؟
من بهش نرفتنم ههه
سانادا:ههه وو
-مرض
سانادا:برو بابا
-من باتو قهرم
سانادا:مـــآچ
ایجی:قباحت داره خواهرم از دست رفت
پاسخ:ههههههه
پاسخ:مرسی عزیزم عیدت مبارک
اگر از راز جهان وارث یک احساسم(اکایا رو دارم دیه)
تو همان ادمک چوبیه پیمان شِِِِِکِِِِِِِِِِِِِِِِِنی که فقط لایق
اِِِِِِِِِِِِِِِِِِِِِتِِِِِ ِِِِِِِِِِِِِِِِِِِِِِِِِِش زدنیـــ....
پاسخ:وا تازه عکس همین مطلبو سیو کردم!نه دختر نفرین شده چیه!ادمک چوبی چیه؟عاقا عاشق شدی رفت
حیف حیف
نظری دارم که بگی ماشا لله
عالی عالی عالی عیدت مبارک
پاسخ:خخخخ
پاسخ:خخخخخ
پاسخ:خخخخ اره
پاسخ:وا؟
پاسخ:نه خواهر جان من 14 سالمه منو چ به شوهر داری
پاسخ:خخخ مرسی راستی عیدت مبارک عزیزم
پاسخ:عزیزمی خوش بگذره عزیزم منم دلم تنگ میشه فدات قربانت بوس بوس
چراااااااااااا؟چرا خفم کنی؟من که کاری نکردم
پاسخ:خخخخخخخخ ممنون عزیزم من باحال ترم چون خودم جای ایجی ام خخخخخخ همچنین عزیزم
آخرینویرایش: