جادوی عشق20
پنج شنبه 14 آبان 1394
16:34سایو رو زمین افتاده بود ودستشو رو به اسمون گرفته بود
زود رفتم بغلش کردم سرش رو گذاشتم رو پام دستاشو گرفتم از شکمش به شدت خون میومد زوز پیراهنم سفیدم رو پاره کردم ودراوردم گذاشتم
رو زخمش تا از خون ریزیش جلو گیری بشه اشک از گون هام سرازیر شد اینکه ادم فکرشم کنه همچین بلایی سر عشقش بیاد قلبش دردمیگیره
-عزیزم سایو چشمات رو واکن!!!!!!!!!
سایو یکی از چشماش رو واکرد:شش..............شو.....شوس
-سعی کن حرف نزنی عزیم الان میریم بیمارستان!!!
زود از روی زمین بندش کردم وبدو کردم به اون سمت حیاط جای ماشینم
ریوما:شوسکه کجا........
با دیدن منو سایو جاش خشک شد یه هو همه جا تاریک شد وصدای تیر اندازی اومد
هههههههههههههههههههه(جیغ )صدای جیغ همه جا رو گرفت
سایو رو محکم گرفتم وبدو کردم هیچی نمیدیدم ولی همین جوری رفتم بیرون!!!!!!!
سایو رو گذاشتم تو ماشین وباسرعت رفتم به سمت بیمارستان!!
اما بچه ها چی میشن؟؟؟
یه کت تو ماشین بود انداختم رو شونه هام رسیدیم بیمارستان
دادزدم:یه برانکاد بیارید!!
خودم بغلش کردم بدو کردم تو بیمارستان دکتر ها ما رو دیدن ورفتن یه تخت اوردن گذاشتمش رو تخت
-عزیزم سایو چشمات رو وا کن!!!!!!!!!!
دکتره:زود باشید باید بره اتاق عمل حالش خیلی وخیمه!!!
تخت رو هل دادیم تا اتاق عمل من داشتم میرفتم تو که دکتر بیشعور هلم داد بیرون
احساس خفگی میکردم همین که فکر میکردم سایو دیه چشماش رو باز نمیکنه برای مردنم کافی بود!
بلور های اشک روی گونه هام جاری شد!
بچه ها چی حالشون خوبه؟؟؟اون صدای گلوله!!! وحشت ناکه
{اینهیه}
اه اه چه گرد خاکی بلند شد وقتی صدای تیر اندازی اومد وبرقا خاموش شد دیه ایجی رو ندیدم
برقا اومد
همه دس رو سر رو زمین نشسته بودن!!!
اوشین:حال همه خوبه!!!!
هما:من که خوبم تو چه طوری؟؟
ریوگا:دوستانتون رو چک کنید ببینید هستن!!!
رویا:ریوما نیستش!!!!
همه این ور واون ور رو نگاه کردیم
وای ریوما رو مبل نشسته بود داش گریه میکرد!!
همه دهانامون ده متر وا شد
ریوما گریه این بعیده
فاطی:چی شده
ریوما دستاش رو از روی صورتش بر داشت سایو سایو
-سایو چی؟؟؟
ریوما:سایو داشت ازش خون میرفت وبا شوسکه بود
تا این رو شنیدم بدو کردم به سمت حیاط پشتی
بله درس حدس زدم باز اون کاغذ ولی روش نوشته بود انتقام دو
بچه ها دورم جمع شدن !
-سایو فکر نکنم حالش خوب باشه
ایکا:ایجی نیستش!!
-حتما رفته دسشویی!!!
ایکا:نه نیستش!!
گفتم نفر سوم !!!!
همه:چی
-نفر سوم ایجی هستش
بد بدو کردم تو خونه ودور ورم رو نگاه کردم نه نبود
رفتم بیرون وای
ایجی به درخت بسته شده بود وسرش افتاده بود پایین
سریع رفتم پیشش وطناب رو پاره کردم ایجی افتاد رو زمین یه کاغذ به دخت چسبیده بود برداشتمش نوشته بود......
هشدار یک
اه این چه بلایی بو که اومد سرمون!
-ایجی حالت خوبه
وای ایجی چشمش کبود شده بود ولبش ترکیده بود وحسابی خون میومد!!
ایجی:تو که چیزیت نشده!!
اشکم با این حرف ایجی در اومد
-چه طور میتونی تو این شرایط خودت نگران من باشی؟؟
بغلم کرد وکنار گوشم گفت:چون تو عشقمی!!!!!!!
-من ..............من ....
-ولش کن بیا بریم بیمارستان!!!
تواین حال که همه چی داغون شده بود از عماق وجودم داد زدم
رفتیم بیمارتان ایجی رو بردم بخش اورژانس وخودم فرار کردم به سمت اتاق عمل
شوسکه افتاده بود رو زمین زانو هاش خاکی بود دستاش خونی بود لباس تنش نبود تو این سرمای زمستون چشماش قرمز بود
گفتم ای خدا این عشق دیگه چیه؟
سیشرتم رو در اوردم انداختم رو شونه هاش
-داداش نگران نباش بگوچقدر به سایو حس داری؟؟
شوسکه هیچی نگفت
دکتر اومد بیرون
-چی شد اقای دکتر
دمتر سرش رو انداخت پایین:متاسف..................
برای قسمت بعد انتظار دارم که نظراتتون بالای حداقل 50 تا باشه
وگر نه خبری نیس!
سایو چی شدی؟؟
دکتر خر!! میدونم باهات چی کار کنم
نظرات شما عزیزان:
اهوم می خوام داستان رو غم انگیز کنم حال میده خخخخخخخخ
حس کن سالم و سر حال نشستی و داری قصه مرگ الکیتو می خونی خخخخخخخخخخ
وایسا ببینم تو الان مگه بیهوش نیستی اینجا چی کار می کنی هان
ایجی گریه نکن عشقت سالم و قبراقه خخخخخخخخ
پاسخ ایجی:خدا از دهنت بشنوه!!!!!!!
پاسخ اینهیه:نه !!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!برای چی میخوای بمیری دختر!!!!!!!!!!واقعی میگی یا شوخی میکنی!!!!!!
پاسخ ایجی:الان که اینهی نیس ولی اگه اومد بهش بگو
پاسخ نههههههههههههههههههههههه چرا تو وال میخواین بمیرین من دوس ندارم
من بمیرم ههههه
اصلا خیلی باحال میشه
پاسخ:نه خیرم باحال نمیشه
پاسخ:باشه !!!!
پاسخ:باشه عزیزم من منتظرت میمونم
پاسخ:الان میخوام قسمت دو روزگار تلخ رو بنویسم بعد جادوی عشق
میدونی چرااااا
چررررررررررررررررررااااااااا اااااا
خب از نظرا دیگه
از نظرای بقیه خندم گرفت
زود ادامه رو بزار تا ببینم بقیش چی میشه
رمااااااااااااااان عالی بووووووووووووووووود
پاسخ:خخخخخخخخخ باشه میزارم
امشبم مثله هرشب دوباره برات گریه کردم
گریه کردم گریه کردم که شاید بدونی بگی بر میگردم
امشب زول زدم مثل هرشب به عکس رو دیوار گریه کردم گریه کردم که شاید بگیری تو دستای سردم
کجایی بیا خیلی تنهام
کجایی که تاریکه دنیام
برات مینویسم یه نامه
کجایی که غم تو چشامه
وییییییییی من کجا رفتم؟؟؟؟؟
پاسخ:خخخخخخخخخخ شاعر شدی
ماشالا سه طبقس آسانسور هم نداریم
پاسخ:وضع من از حال تو بدتره به خدا منم همین جوری هستم
میگم میشه یه کاری کنی من آخر داستان بمیرم؟
خیلی باحال میشه مگه نه؟بعد همه پس از مردنم جشن میگیرن
پاسخ:نههههههههههههههههه کجا مردن یکی باحال میشه ؟؟؟؟؟؟؟؟؟
قسمت بعدی رو بزار تا دق نکردم
پاسخ:خخخخخخخخخخ باشه میزارم
پاسخ:نمیدونم این یک ابزار چه مرگش شده اول که شوتم کرد بیرون بعد از یه رب دوباره وا شد اما یه هو برقا رفت !!!!! من خیلی خیلی معذرت میخوام
پاسخ:یه هو پرت شدم بیرون از اول بیا
اره بیا
پاسخ:ممنون اجی
پاسخ:اره به این میگن بد شانسی
پاسخ:خخخخخخخخخخخ موفق باشی
واو با ورزشکار جماعت طرفیم
پاسخ:خخخخخخخخخخخخخ راس میگی
پاسخخخخخخخخخخ چه خوب پس ادامه بدهه به این ورزش
دلم واسش سوخت دو دقیقه خاموش نگه داشتم خنک شه
خخخخخخخخخخخخخخ بالا خره انلاین شدم
پاسخ:تو پینگ پنگ خیلی دوس داری مگه نه؟؟؟
پاسخ:خخخخخخخخخخ فاطی هس دیه
خخخخخخخخخخخخخخخ خوب شد که نیس
پاسخ:خخخخخخخخخخخخخخخخ میدونم عزیزم
پاسخ:خخخخخخخخخخخ منم مانیتور و بزنم به دیوار
پاسخ:تو زیرکی گلم
پاسخ:خخخخخخخخخ همه مون یه مشکلی داریم
پاسخ:چه جنایتی بشه
خو اشکال نداره راستی فاطمه فهمیدی دیشب من بودم
پاسخ اره دیه فهمید بعد گفتم خودش چقدر باهوشه خخخخخخ
اه این یک ابزار چقدر دیر وامیشه
پاسخ:خخخخخخخخخخخخخخخخخخ خدا نکنه
پاسخ:ببخشید
پاسخ:اوم شاید شدم بزار من رفتم انلاین شم ولی معلوم نیس که تاکی میتونم بمونم میترسم مثل دیشب یه هو برم
پاسخ:خخخخخخخخخ
پاسخ:خخخخخخخخخخخخخخخخخخ میدونم
پاسخ:خخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخ چه فکرا میکنی!!
خخخخخخخخخخخخ وای اینهیه الان یه فکری اومد تو سرم که از خنده غش کردم
چه فکری به منم بگو!
آقا من اعتراض دارم یعنی چی همه دارن به قصد ترور زخمی میشن
پاسخ:من چی میدونم؟؟چاقو چیه دیه؟؟من؟؟؟؟چاقو؟؟؟؟؟؟؟؟اونم ؟؟؟؟؟؟؟تو؟؟واقعا عجیبه؟؟؟
پاسخ:خوشت اومد؟؟؟؟ایا؟؟؟
راستی درمورده رمان جدید. من باید اول جادوی عشق رو تموم کنم بعد اونو شروع کنم چون قاتی میکنم.قسمت اولش خوب بود.
پاسخ:نمیدونم خخخخخخخخخخ باشه
قسمت بعدو هر چه زود تر بزار .لطفا.الان گریم میگیره. آجی عالی بود.حرف نداشت.خیلی هم گریه دار بود.
پاسخ:اجیییییییییییییییییییییییییییییی عزیزم ممنون منم دارم گریه میکنم چون دارم به قسمت های بعدی فکر میکنم
پاسخ:خخخخخخخخخخخ من نیاز پیدا کردم
پاسخ:منم گریه کردم الان نه باید خود سایوپیداش شه
پاسخ:ایجی بیچاره چند نفره ریختن سرش
پاسخ:بعدا میفهمی
پاسخ:نمیدونم عکسا که گذاشتم واسه این قسمت خوبه
پاسخ:تازه میخوان از سفر برگردن این خیلی بده
پاسخ:دکتر الاغ اعصابم رو ریخت بهم
پاسخ واقعنم
آخرینویرایش: