جادوی عشق7
چهار شنبه 15 مهر 1394
18:14{هما}
وا!
الان که ساعت هشتهههههههههه پس بچه ها کوشن؟؟؟؟؟؟؟؟
نکنه که هیچ کدومشون نمیان!ااه اون کیه ؟
رفتم جلوتر فهمیدم که ایجیه!ایجی رو نیمکت تک وتنها نشسته بود و ظل زده بود به درخت جلوش ! یه حسی بهم گفت که ایجی ناراحته اما چرا؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
{ایجی}
داغون شده بودم یه هفته بود که حتا باهاش حرف نمیزدم بعد از اون روز هم خودش رفت و هم دل من رو با خودش برد! حالا چه جوری از دلش در بیارم؟؟؟؟
که یه صدایه خیلی ارامش بخش شنیدم:عشق اواره نیست.......خونه داره........صداش نکن .....خودش میاد....در خونه همه میره......نمیخواد بگی دوسش داری اما میگه.......دوست دارم!
اینکه هما بود !
هما:سلام ایجی چه طوری؟؟؟؟؟روبه رشتی؟؟
-اره خوبم توهمیشههههههههههه!
هما:همیشه چی؟؟؟؟
-توهمیشه با حرفات بهم ارامش میدی!!!!
هما:پس واقعا عاشق شدی!
-ارهههههههههههه چه جورم!
هما:پس خدا بهت رحم کنه حالا طرف کیه ؟؟؟؟؟؟؟؟؟
-یه کسی که حتی بهم نگاه نمیکنه !
هما:اوه حالا کی هست؟
-این حرفارو ولش کن چرا این قدر زود اومدی؟؟؟؟؟
هما:چی چیرو زود اومدی الان ساعت 8/5 !
-هاهالان خانم ساعت 7/5فکر کنم ساعتت جلوباشه!
هما:اره فکر کنم خاک تو سر این سامانتا با این ساعت تنظیم کردنش !
-هههههههههه بچه ها دارن میان!
هماکخدارو شکر بیا بریم استقبالشون!
فاطی با تزوکا لوشی با اتوبه سایو با ریوما و ریوگا ایکا با اویشی وکاناتا الینا با پسر عمش شیرایشی اینهیه با فوجی وبغیه همه تنها اومده بودن !
اینهیه امروز یه تیپ خیلی با حال زده بود که خیلی بهش میومد واقعا خوردنی شده بود!
ثریا:واایکا چقدر این ساکت سنگینه !
ایکا:این جای سلامته!
ثریا:سلا اما نگفتی چی اوردی که ای اینقدر سنگینه ؟
ایکا:توبه ساک من چی کار داری هیچی توش نیست!!!!!
الینا:سلااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااام
لوشی:علییییییییییییییییییییییییییییییییک!
هما:من یه ساعته منتظر شمام!
ترسا:تازه الان ساعت هفت و نیمه اانتظار داشتی از ساعت پنج میومدیم اینجا زنبیل میزاشتیم!
رایا:اتوبوس اومد!
امولی:پس مربی کو؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
ارمیتاکاره منم نمیبینمش!
سایو:یعنی نمیاد؟؟؟؟؟؟
اینهیه:خدا کنه!!!
رویا:اون هر کجا باشه الان سر و کلش پیدا میشه!
ریوما:نمیشه نفوذ بعد نزنی؟؟؟؟؟؟؟
ایکا:کی با شما بود؟؟؟؟؟؟؟
رویا:اره والا مردم چقدر پرو شدن!
رایا:خفه شید ببینم میاد یا نه!
ایکاورویا:داشتیم رایا؟؟؟؟؟
لوشی:راستمیگه دیگه!
هما:تا یه دیقه چشم بزرگتر ازتون دور میشه مثل سگ و گربه به جون هم میوفتید!
ارمیتا:خخخخخخخخخخخ
امولی:
ثریا:ببند نیشتو!
الینا:وااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااای دیونم کردین
ترسا:دودقیقه به اون فک استراحت بدید!
یه صدای گوش خراش:زود باشید سوار شید که الانم دیرمون شده!
همه بر گشتیم وا اینکه مربی بو وا قعا صد حال بزرگی بود سر صبحی!
همه سوار شدیم اینهیه رفت طرف صندلی تکا وهنزفری تو گوشش بود حرکت کردیم فقط صدای خنده های این دخترا تو اتوبوس پیچیده بود!
هما:فک کنم رسیدیم!
همه:
وا چقدر اینجا بزرگ بود مثل یه کاخ وسط یه جنگل بود
لوشی:مربی ول خرجی کرده ها!
امولی:من که بعید میدونم!
مربی:این جا توسط نخست وزیر برای بازیکن های تیم ملی تنیس اجاره شده!
فوجی:نخست وزیییییییییییییییییییییییییییییر!
ترسا:ایول!
داشتیم پیاده میشدیم در تنگ بود وما هم دسته جمعی میخواستیم رد شیم فشار زیاد شد واینهی افتاد بیرون با سرعت والبته ترس رفتم دست دراز کردم براش دستم رو پس زد و گفت :نیاز به مهبت شما نیست!حسلبی ضایع شدم!
{اینهیه}
ما وارد یه اتاق نه بهتر بگم یه سالن شدیم که 13یا 14تا تخت داشت وخیلی هم با صفا بودپر از پنجره میز نهار خوریکمد شخصی و.........
همه رفتیم رو تخت ها ولو شدیم اما من وهما ولوشی داشتیم سر یه تخت که در مرکز اتاق قرار داشت دعئا میکردیم
لوشی:ساک من زود تر اینجا رسیده پس اینجا مال منه!
هما:مگه نون واییه که زنبیل میزاری بلند شو اینجا مال خودمه!
-نه توونه تو اینجا مال من !
الینا:دعوا نکنید !
ارمیتا:تخت زیاده!
رایا:جریمتون میکنم ها!
امولی:الان باز مربی میاد یه چیزی میگه ها!
رویا:شده برای یه بار باهم کنار بیاین!
ما سه تا:نهههههههههههههههههههههه!
ایکا:با کمال پر رویی اومد روتخت نشست حرف مفت نزنید اینجا مال منه!
ترسا:اره ایول!
ثریا:خوب حالشون رو گرفتی لایک!
سایو:بیا اینجا اینهیه!
-خرایق هرچه لایق من رفتم پیش سایو جون ورایا!
ارمیتا:اورین اورین اینهی!
لوشی وهما:اه اینا فقط به درد تو میخوره ایکا خانوم!
خب بالا خره باههم کنار اومدیم شب رو خوابیدیم!
صبح شده بود وااای خاک عالم اینگار دیشب اینجا کلاس ژِمناستیک بوده همه یه جوری خواب بودن
من اروم رفتم سمت میزم برس رو برداشتم و موهام رو شونه کردم که چشمم به ریمل روی میز افتاد جو گیر شدم خواستم برای بار اول از ریمل استفاده کنم !
ریمل رو برداشتم وبرسش رو به سمت چشمم بردم داشتم به مژم میزدم که!
ترسا با فریاد توخواب داد زد:مییییییییییییییییییییییکشمتون!
من هم هل شدم برس خورد توتخم چشمم!و..............
وای شبیه جن شده بودم ریمل پخش شده بود با اشکم وسرازیر شد رو گونم............
لوشی بد بخت از خواب بلند شد وچشمش به جمال من روشن شد
لوشی:واااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااای
همه بچه ها بیدار شدم ومن رو دیدن وشروع به خندیدن کردن!
-خدا بهم رحم کنه از اول صبح شدم سوژه خنده اینا!!!!!!!!!!!!!!!
خوب یه هفته گذشت با وجود ای مربی ما اصلا نمیتونستیم استراحت کنیم هر ورزشی که فکرشو کنی انجام داده بودیم از کوه نوردی بگیر تا دو وشناو.........
تا اینکه یک شب ............
خوب اگه میخوای بدونی این شب چی شد
نظر فراموش نشه!
نظرات شما عزیزان:
خیلی باحال بود
بی نظیر مثل قبل
پاسخ:ممنون ابجیه گلم!
پاسخ:وا شوخی شوخی بامنم شوخی!
پاسخ:دست داری!!!!!!!!
پاسخ:باشه
پاسخ:دیدی کیوان رو
پاسخ:نمیدونم
پاسخ:اره شکر خدا
پاسخ:اره منم اون جارو دوست داشتم
پاسخ:خخخخخخخخخخخخ ممنون
پاسخ:خخخخخخخخخخخخ
پاسخ:اره جیگر کور شدم راستی این اتفاق تو واقعیت هم برام پیش اومده
پاسخ:اورین اورین
ادامه ش پست بعد چون این پست نظراتش توسط آیکا جون پر شد
پاسخ:ای ناقلا
پاسخ:چشم جیگر
وقتی برگشتم رمان باشه ها!
پاسخ:چشم جیگر من میرم تا تایپ کنم
پاسخ:خخخخخخخخخخخخخخ اورین اورین
پاسخ:خدا بیشترشون کنه!!!!!!!!!!!!!!!!!!!
پاسخ:بوس بوس عزیزم
پاسخ:بوس بوس
بعد رفتیم اتاق فک کنم سرگرد همه ایستادیم بعد اینا حرف زدن و بعد ما شروع کردیم سوال پرسیدن بعد یکی از بچه ها گفت شما زن دارید یهو همه جا ساکت سد که سوالشو اصلاح کرد شما پلیس زن دارید و اینا در حالی که لبخند ملیح می زدند جوابشو دادند
خو تا اینجا بقیه در نظر بعدی خخخخخ تا لب چشمه تشنه می برم و برمی گردونم شوخی ها
پاسخ:اون دوست تو دیگه کیه؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ادامه
پاسخ:خخخخخخخخخخخخ
پاسخ:اوکی رمان تو هم قسجدیدش حرف نداشتمت
پاسخ:باشه جیگر
پاسخ:خخخخخخخخخخخخخ
پاسخ:اورین اورین
پاسخ:اومدم تا ادامه رمان رو بزارم
پاسخ:سلام خوش اومدی به وب امپراتور تنیس خیلی ممنون
پاسخ:چشم
پاسخ:نه ایکا جون حالا که نگاه میکنم نظرات تکمیل نیست اگه تا تکمیل شه میزارم
پاسخ ببخشید چی؟هه
راستی داستانتم عااااااااااااالییییییییییییی بود.
پاسخ:قابلی نداشت
پاسخ:نمیدنم !!!!!!!!!!! ولی میان
مر۳۰این همه طولانی مینیویسی عقششششششششششم
یه بوس گنده برای یه دختر خوب
پاسخ:ممنون عشقم
پاسخ:چه عجب باخره یادی ازماکردی الان میام
پاسخ:چرامتعجبی؟؟؟؟؟؟
قابلی نداشت
شکلک من این بود
پاسخ:وا توهم یه چیزت میشه ها!
پاسخ:چرا این شکلی شدی سایو جون!
آخرینویرایش: